پی گیری ساواک
البته این قبیل فعالیت ها بدون مشکل و به دور از چشم دشمن انجام نمی گرفت. علاوه بر گرفتاری های برادران در تهران، بنده نیز علیرغم مراعات مسائل حفاظتی و مخفی کاری، چندین بار در قم دستگیر و یا به ساواک خوانده شدم که در هر بار، با لطایف الحیلی، خود را دور از مسائل سیاسی ملی گرایانه! خواندم و آنها هم به علت نداشتن دلایل و مدارک برای اثبات اتهام، اقدام جدی بعمل نیاوردند ولی به تعقیب و مراقبت خود ادامه دادند... اما ظاهراً مرکز، از گزارش های ساواک قم راضی نبود و گویا اطلاعاتی به دست آنها رسیده بوده که ساواک قم از آنها بی خبر بوده است.
بی مناسبت نیست که یکی از نامه های مشروح اداره کل سوم ساواک مرکز، به ریاست ساواک قم را دربارۀ روابط و فعالیت های اینجانب، عیناً نقل کنیم.
این نامه در واقع گزارش کاملی از نوع فعالیت ها و ارتباطات این جانب با گروه ها و سازمان های داخل و خارج در آن برهه است.. و پس از پاسخ های بی محتوای ساواک قم، سرانجام بنده را دستگیر و به تهران فرستادند که پرونده اتهامی از طرف سپهبد نصیری به دادستانی ارتش ارجاع شد که چون داستان آن طولانی است، بررسی اسناد و چگونگی امر را به وقت دیگری موکول می کنم. اما سند یا گزارش ساواک را چون مربوط به این یادداشت ها است، در اینجا نقل می کنم:
نخست وزیری
خیلی فوری ـ خیلی محرمانه. از اداره کل سوم. شماره 28222/316. تاریخ 7/6/44
به: ریاست ساواک استان مرکز.
درباره: سید هادی خسروشاهی فرزند مرتضی. بازگشت به شماره 1226/20 الف 17/1/44.
اخیراً اطلاعی واصل گردیده که نامبرده بالا واسطه مستقیم امور انتشارات نهضت آزادی ایران است و نویسندگان نهضت آزادی بیشتر نوشته های خود را به وسیله او در تهران و قم به چاپ می رسانند. وی تاکنون چند جلد کتاب به قلم مهندس مهدی بازرگان به نام او در قم و تهران به چاپ رسانیده و همچنین علاوه گردیده که مشارالیه واسطه اخذ مقالات مربوط به نهضت آزادی و رسانیدن آن به محل چاپ یا پلی کپی اینگونه نشریات است و با شرکت انتشار واقع در خیابان باب همایون سرای صبا هم ارتباط دارد.
با توجه به اینکه قبلا آن ساواک ضمن نامه شماره 27174/20 الف مورخه 22/12/43 وی را از نویسندگان نشریه بعثت و انتقام و همچنین محرک در فعالیت های روحانیون شناخته و به موجب ضمائم همین نامه طلبه مذکور را رابط بین روحانیون مخالف و دریافت کننده اعلامیه ها و داشتن همکاری با جمعیت اخوان المسلمین مصر و اخذ کننده تلگرافات چاپ شده علمای قم از چاپخانه ها و داشتن ارتباط با مراکز چاپی قم از قبیل چاپخانه های نوین ـ دارالعلم ـ حکمت و واسطه آیت الله شریعتمداری با جبهه ملی معرفی نموده علیهذا این موضوع از ناحیه آن ساواک پی گیری و تعقیب نگردیده تا قطعیت آن مسلم گردد و یا اگر اقداماتی معمول داشته اند نتیجه تاکنون به این اداره کل واصل نگردیده است.
اینک از نقطه نظر اهمیت موضوع اطلاعات زیر مورد نیاز می باشد:
1- نتیجه اقدامات معموله پیرامون تعیین صحت و سقم این مطلب که وی از نویسندگان نشریه بعثت و انتقام می باشد چه بوده و هرگونه اقدامی که آن ساواک در این زمینه بعمل آورده مشروحاً اعلام شود.
2- تاکنون چه اقداماتی به منظور شناسائی سایر نویسندگان، محل چاپ یا پلی کپی و نحوه انتشار نشریات بعثت و انتقام بعمل آورده و اقدامات معموله تا چه حد پیش رفته است.
3- سید هادی خسروشاهی از چه تاریخی با جمعیت نهضت آزادی مراوده و همکاری آغاز نموده و تاکنون چه اقداماتی به نفع این جمعیت بعمل آورده است.
4- یاد شده بالا غیر از کتب و رسالات دینی و اقتصادی که در برگ بیوگرافی منظم به نامه معطوفی از آن نامبرده شده تابحال چه تألیفات و نشریات جدیدی چاپ و منتشر ساخته است. در صورت مثبت ارسال نسخه ای از نشریات جدید وی.
5- معمولا کارهای چاپی خود را به وسیله چه چاپخانه هایی در تهران یا قم انجام می دهد و امکانات او در این زمینه تا چه اندازه می باشد.
6- با کدام مجله و نشریه مجاز و غیر مجاز همکاری داشته و نیز نقش وی در زمینه فعالیت های روحانیون مخالف چیست؟
7- آیا می توان قرائنی در مورد همکاری یا داشتن ارتباط وی با جمعیت اخوان المسلمین مصر بدست آورد؟
8- شرکت انتشار که قبلاً از مراکز پخش نهضت آزادی و دبیرخانه انجمن های اسلامی وابسته به نهضت بوده پس از ضربه سال 42 و دستگیری و محکومیت مهدی جعفری مسئول آن، آیا مجدداً به صورت اولیه در آمده است یا خیر؟ در صورت مثبت:
الف ـ از چه تاریخی در این شرکت فعالیت مجدد به وسیله بقایای جمعیت نهضت آزادی ایران و انجمن های اسلامی وابسته به نهضت آغاز گردیده است؟
ب ـ مسئول جدید آن و همچنین اداره کنندگان فعلی آن شرکت چه کسانی می باشند با ذکر نام و مشخصات کامل آنان..
9- در ماه های اخیر چه نوع کتبی از نوشته های مهندس مهدی بازرگان یا سایر سران نهضت آزادی منتشر و یا تجدید چاپ گردیده است ـ نام کتاب ها ـ نویسندگان ـ محل چاپ ـ تیراژ ـ نحوه انتشار با معرفی واسطه چاپ آنها.
خواهشمند است دستور فرمایید پیرامون خواسته های بالا بطور محرمانه و غیر محسوس تحقیق و نتیجه را به انضمام هرگونه اطلاعات دیگری که بتوان درباره مشارالیه تحصیل نمود به این اداره کل اعلام دارند. م
مدیر کل اداره سوم ـ مقدم
سابقه 7/6/44
و البته علیرغم دستور اکید مرکز و دستگیری و اعزام اینجانب به تهران و حبس در بند دو زندان «قزل قلعه» در کنار شخصیت هایی چون مرحوم آیت الله ربانی شیرازی، آیت الله انصاری شیرازی، حجت الاسلام والمسلمین جهان تاب و مرحوم حاج مرتضی تجریشی و زنده یاد داریوش فروهر، و چند توده ای، پس از مدتی، سرانجام به علت عدم اثبات اتهام و فقدان مدرک، و به بهانه یا مناسبت فرا رسیدن «نوروز»!، همراه دیگر دوستان آزاد شدم و البته نقل خاطرات آن دوران نیز، نیاز به فرصت دیگری دارد...
همفکری ها: سید جمال الدین
... در بین دوستان روشنفکر مذهبی، مهندس سحابی به دیدگاه هایی که ما درباره مسائل اجتماعی یا شخصیت های معاصر داشتیم، گرایش بیشتری از خود نشان می داد.
مثلاً درباره سید جمال الدین حسینی ـ اسدآبادی معروف به افغانی ـ که بنده در قم چندین کتاب از خود و دیگران درباره او منتشر ساخته بودم، مهندس سحابی مانند ما برداشت های مثبتی راجع به سید و عملکرد او داشت و حتی در این رابطه، به نقد علمی ـ منطقی آراء و نظریات دگراندیشان، از جمله احمد کسروی پرداخت.
مهندس سحابی در یک بحث تحقیقی درباره سید، که ما آن را تحت عنوان: «اندیشه و عملکرد سید جمال الدین اسدآبادی»، در مجموعه «یادنامه سید» و سپس در شماره 17-18 فصلنامه «تارخ و فرهنگ معاصر» ـ از قم ـ نقل و منتشر ساختیم، پس از اشاره به شرح زندگی سید، عملکرد او را در زمینه های مختلف، مورد بررسی قرار می دهد و نقش ارزنده و سازنده او را در مبارزه همه جانبه با استعمار و استبداد، در بلاد اسلامی از جمله مصر و الجزائر و ترکیه عثمانی و ایران، روشن می سازد و آراء و نظریات پروفسور ادوارد براون، آخوند زاده، یحیی آرین پور، آدمیت، احمد کسروی و دیگران را نقل و ضمن تشریح موارد مثبت، از جنبه های منفی و غیر واقعی آن نظرات، انتقاد می کند و در پایان بحث خود، ضمن اشاره به نوشته های کسروی که سید را متهم به «جاه طلبی و خودخواهی» نموده است، می نویسد: «... آن «خود پرستی» که کسروی از آن یاد می کند، از کجای زندگی جمال الدین استنباط می شود؟ بعید نیست که کسروی این قضاوت را از زبان دشمنان سید کرده باشد. مخالفین و معاندین، طبیعتاً یکی از تهمت هایی را که به یک فرد سرسخت و سازش ناپذیر می زنند، همان خودپرستی و خودخواهی است و از این نمونه ها در زندگی سیاسی فراوان داریم... و دشمنی ارباب قدرت و ثروت و عمال طبقه حاکمۀ ایران از آن زمان تاکنون با سید جمال الدین، به مراتب بیشتر از ملکم و امثال او است، چرا که او به مراتب سازش ناپذیرتر و در فعالیت های خود و مصمم تر و هدف دارتر بود و از آن گذشته تأثیر و نفوذ سخن او در مردم بسیار خطرناک بود. متأسفانه برخی از نویسندگان و مورخین اخیر هم که داعیه تحقیق یا تعقل علمی ـ تاریخی دارند، از همان اندیشه های صاحبان قدرت ایران درباره سید تبعیت کرده درباره او قضاوت می کنند و بدین ترتیب آب به آسیاب طبقه حاکمین ایران می ریزند.»
این بحث تاریخی ـ سیاسی را مهندس سحابی در «زندان عادل آباد شیراز» با بهره گیری از بیش از 50 کتاب و رساله تاریخی، تهیه کرده بود و همانطور که اشاره شد، بنده پس از کسب اجازه از ایشان، آن را علاوه بر «یادنامه سید» در فصلنامه خود نیز نقل کردم (رجوع شود به «تاریخ و فرهنگ معاصر» شماره 1 و 2 سال پنجم، مورخ بهار و تابستان 1375، صفحه 157 تا 199).
فدائیان اسلام
در مورد فدائیان اسلام و رهبری آن هم، علیرغم اینکه مهندس سحابی مانند دیگر دوستان و همفکران ملی گرای خود، هوادار دکتر مصدق بود، اما در قضاوت خود، عدل و انصاف را بطور کامل مراعات کرده و حقیقت را آنطور که به وقوع پیوسته، بیان و ترسیم کرده است. مهندس سحابی برخلاف ملی گرایانی که حاضر نیستند نقش برجسته آیت الله کاشانی و یا اسلام گرایان را در نهضت ملی شدن صنعت نفت بپذیرند، با شفافیت کامل نقش هر دو گروه را بیان می کند و چنین می نویسد: «در اواخر سال 1328 که در انتخابات تهران تقلبات زیادی شده بود، با ترور هژیر توسط مرحوم سید حسین امامی انتخابات به هم خورد و دوباره در سال 29 انتخابات دوره 16 تجدید شد... در انتخابات مجدد دوره 16، فدائیان دخالت مؤثر داشتند و در واقع گارد ضربت و عامل فعال بودن جبهه ملی آن موقع، همین فدائیان بودند. اداره انتخابات و حفاظت از صندوق های رأی را نیروی عملی آنان می گرداند والا افراد جبهه ملی اهل آن جور کارها نبودند. آنها روشنفکرانی اهل بحث و مباحثه بودند؛ ولی فدائیان اسلام اهل مبارزه و عمل بودند. در سال 1329 که رزم آرا روی کار آمد، باز هم فدائیان اسلام در مبارزه جبهه ملی علیه او، نقش اساسی داشتند. تا اینکه شعار «ملی شدن نفت» مطرح شد و آیت الله کاشانی هم در همان سال از تبعید برگشت. فدائیان اسلام استقبال بسیار شایانی از ایشان به عمل آوردند.
نواب صفوی و دوستانش مشکل اصلی ایران را در وجود شاه می دیدند و نظر او مبارزه با دربار بود، ولی جبهه ملی، مرحوم کاشانی و دکتر مصدق و دیگران، رزم آرا را مشکل اساسی می دانستند. نواب سرانجام تسلیم نظر آنها شد و قرار شد که رزم آرا به وسیله فدائیان از میان برداشته شود. پس از ترور او، راه برای بالا آمدن جبهه ملی، ملی شدن نفت و یک گام به پیش علیه استعمار انگلیس، برای ملت ایران برداشته شد و در این جریان دربار ناچار به عقب نشینی شد و با ریاکاری در مقابل نیروهای ملی تسلیم شد... در این موقع بین نواب صفوی و جبهه ملی اختلاف ایجاد شد.
فدائیان معتقد به ادامه مبارزه علیه شاه بودند، ولی جبهه ملی این را مصلحت نمی دانست. دکتر مصدق و مرحوم کاشانی هم این اعتقاد را داشتند، همه اعضای جبهه ملی جز «نریمان» خواهان مبارزه در چارچوب قانون بودند و اینکه عملاً کاری به کار دربار نداشته باشیم. فدائیان به سمت مبارزه قهرآمیز کشیده شدند. جبهه ملی می خواست در کادر قانون اساسی علیه استعمار بجنگد و چون علیه استعمار می جنگید، می خواست در آن مرحله به نیروهای داخلی نپردازد. البته بعدها خود مرحوم دکتر مصدق به این مسائل پی برد که نمی توان با استعمار جنگید و پایگاه های داخلی اش را کاری نداشت...». (روزنامه اطلاعات، مورخ 27 دی ماه 1359 ص 6 و 7).
البته در اینجا باید اشاره کنم که چند سال قبل، در روزنامه «شرق» شماره 680 مورخ 2/1/84 از قول مهندس سحابی نقل شده بود که ایشان در مصاحبه ای گفته اند: «فدائیان اسلام در راه انقلاب زحمت کشیده اند اما اینکه ملی شدن صنعت نفت به ابتکار این ها بود، صحت ندارد» در حالیکه شهید نواب صفوی قبل از آقای حسین مکی و یا شادروان دکتر حسین فاطمی، و در مانیفست فدائیان اسلام ـ راهنمای حقایق ـ که در سال 1327 تحریر و تنظیم و چاپ شده، رسماً خواستار ملی شدن صنعت نفت شده است. درحالیکه در همان دوران بعضی از رهبران اصلی جبهه ملی بعدی، در مجلس شورای ملی، آن را «مغایر قوانین بین المللی» نامیده و با آن مخالفت نمودند که می توانید به صورت جلسات مجلس مراجعه کنید. (توضیح مشروح اینجانب در این رابطه در شماره 684 روزنامه «شرق» مورخ 6/11/84، ص 6 درج و منتشر گردید.) و البته صداقت و اخوت ما، علیرغم این انتقاد منشور، استوار باقی ماند و در دیداری در نمایشگاه بین المللی کتاب، ـ غرفه نشر صمدیه ـ بیشتر از سابق اظهار «ارادت» یا «محبت» کرد.
بهرحال مهندس سحابی همچنان عدل و انصاف را در برنامه عمل خود داشت. او در خاطرات خود، باز درباره شهید نواب صفوی می نویسد: «.. در قضایای مربوط به کودتای 28 مرداد فدائیان اسلام شرکت نداشتند. مرحوم نواب، بعد از کودتا از مصر به تهران برگشت. البته در مصاحبه ای در بغداد از سقوط مصدق اظهار خوشحالی کرده بود. من و یکی از دوستان به دیدن او رفتیم و انتقاد کردیم میدانی چه کسی به جای مصدق آمده؟ گفت: آیا می توانم با یکی از سران نهضت مقاومت ملاقات کنم... نواب، فرد مخلصی بود. به رغم زندان زمان مصدق و بدرفتاری های زیاد در زندان و با وجود خدمتی که در ترور رزم آراء به جبهه ملی کرده بود، وقتی فهمید کودتاچیان کی هستند و نهضت مقاومت هم مذهبی است، خود را در اختیار نهضت قرار داد..» (به کتاب: «نیم قرن خاطره و تجربه» مراجعه شود).
فعالیت فرهنگی:
... مهندس سحابی مدتی هم مدیریت مؤسسه فرهنگی «شرکت سهامی انتشار» را که در سال 38 یعنی بیش از نیم قرن پیش تأسیس شد و دفتر نخستین آن دو اطاق کوچک در خیابان ناصرخسرو پاساژ اخوان بود و بعد به دفتر بزرگتری در خیابان باب همایون منتقل گردید و اکنون نیز در نزدیکی میدان بهارستان قرار دارد، به عهده گرفت و در آن دوران، فرصت بیشتری برای دیدار بود و او با همان اخلاق اسلامی، همواره از مراجعین و برادران همفکر و دگراندیش، به گرمی استقبال می کرد... اینجانب که خود از همان آغاز تأسیس «شرکت سهامی انتشار» توسط آیت الله طالقانی و یارانش، جزء «سهامداران»! آن مؤسسه بودم، به دنبال کتاب های جدید، هر چندی یک بار به دیدار ایشان می رفتم و موقع خداحافظی و به اصرار، تا دم درب دفتر خود، به بدرقه می آمد.
باید یادآور شد که در دوران مدیریت مهندس سحابی، کتاب های مفید و ارزشمندی از مؤلفان فرهیخته از سوی شرکت سهامی انتشار به چاپ رسید و در مورد نشر آثار مؤلفان یا مترجمان هم او هرگز «جناحی»! برخورد نمی کرد و فقط در فکر نشر کتاب خوب و سودمند برای مردم و نسل جوان بود.
روابط با روحانیون
مهندس سحابی درباره روابط انجمن های اسلامی دانشجویان و مهندسین و پزشکان و نهضت مقاومت و.. با روحانیت و حوزه علمیه قم، در ضمن مصاحبه درباره «مرزبندی با روشنفکران دینی» که در فصلنامه «یادآور» منتشر شده است، می گوید:
«قبل از انقلاب ما ـ با روحانیون ـ کاملاً مرتبط بودیم. مثلاً مرحوم مطهری، سید صدرالدین جزائری، آیت الله طالقانی، علامه طباطبائی و دیگران ارتباط دائمی داشتیم. در سال 43 تا 46 که پدر ما و مرحوم بازرگان زندان بودند، روزهای ملاقات علامه طباطبائی با آن شخصیت والا به دیدن آنها می رفت... اساساً قبل از آن یعنی در سال 32 که نهضت مقاومت ملی تشکیل شد، بارها مرحوم طالقانی و مرحوم بازرگان و پدر من به قم می رفتند و به آقایان می گفتند که بیایید در امور سیاسی دخالت کنید در مرحله بعد هم امثال بنده و کسانی مثل آقای سید هادی خسروشاهی در قم، پی گیر این کار بودیم.. و تا پیروزی انقلاب روابط بین تیپ ما و روحانیون روشنفکر حوزوی بسیار نزدیک و صمیمانه بود... در اوائل انقلاب و زمانی که در شورای انقلاب بودیم روابطمان با آقای خامنه ای بسیار حسنه بود و در آن مقطع من در کردستان بودم و دولت موقت استعفا داد آقای خامنه ای به مهاباد و به من زنگ زدند که تو زودتر بیا چون تو از همه صادق تری...» (فصلنامه یاد آور، شماره 4 و 5، 1388، صفحه 196). باید اشاره کنم که در آن برهه، مهندس سحابی چندین بار به تنهایی و دو سه بار هم همراه مهندس طاهری قزوینی حفظه الله ـ مترجم محترم قرآن ـ و زنده یاد محمد حنیف نژاد به قم آمدند که همراه اینجانب ملاقات هایی با بعضی از مراجع، فضلا و علماء حوزه علمیه داشتند...
استعفا از نهضت آزادی
... البته همه می دانیم که مهندس سحابی از ارکان اصلی نهضت آزادی بود.. و در این راه سالیانی دراز از عمر خود را در زندان های رژیم شاه گذراند.. و پس از پیروزی انقلاب هم علیرغم اینکه عضو شورای انقلاب بود و بعد رئیس سازمان برنامه و بودجه شد، ولی در مورد عملکرد دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان، انتقادات و اعتراضاتی داشت که در چندین جلسه همراه بعضی دیگر از دوستان، با ایشان در میان گذاشت، ولی گویا این «مباحثات» سودبخش نبود و در نتیجه مهندس سحابی، همراه چند نفر دیگر از اعضاء قدیمی نهضت، از این جمعیت جدا شدند و استعفا دادند و علت اصلی آن هم ضعف یا عدم صلاحیت بعضی از وزراء دولت و عدم مدیریت صحیح کشور پس از انقلاب بود و در این زمینه، مهندس سحابی یک بیانیه مفصلی در فروردین 58، بالغ بر شصت صفحه نوشت که پس از تصویب دوستان همفکر، و با امضای «نهضت آزادی ایران» منتشر گردید که در آن موارد انتقادی به تفصیل یادآوری شده بود. در این بیانیه البته از کارهای مفید انجام شده توسط دولت، تقدیر بعمل آمده بود، ولی از اقدامات منفی و غیر مفید نیز به شدت انتقاد شده بود.. این بیانیه به عنوان «بیانیه 65 صفحه ای» معروف شد.. و البته قصد دوستانی که استعفا دادند، ایجاد تشکلّی جدید و به اصطلاح «انشعاب»! نبود، بلکه از روی دلسوزی مسائلی را که ضروری تشخیص داده بودند، مطرح ساختند و حتی در آذرماه همان سال ـ 1358 ـ که دستجمعی استعفا دادند آن را «رسانه ای» هم نکردند.. علاوه بر مهندس سحابی آقایان: دکتر حسن حبیبی، شهید محمدعلی رجائی، دکتر سید محمد مهدی جعفری، مهندس حسن عرب زاده، دکتر فریدون سحابی و آقای محمد بسته نگار و چند نفر دیگر، جزء افراد مستعفی بودند. البته باید گفت که این استعفا، هرگز خللی در ارادت دوستان به مرحوم بازرگان و دکتر سحابی ایجاد نکرد و آنها همواره با احترام با آقایان تعامل داشتند. و هر کدام به نحوی، به همکاری عملی مثبت با آن ها، بویژه پس از استعفای دولت موقت، ادامه دادند، گرچه ارتباط تشکیلاتی و سازمانی با آن ها نداشتند.
مردی وارسته
مهندس سحابی صادقانه یک عنصر فعال و یک سرباز واقعی نهضت و انقلاب بود و یک عمر تمام در این راه مبارزه کرد و زندان رفت و تبعید شد و شکنجه دید ولی همچنان به آرمان اسلامی خود وفادار ماند... در این میان، عده ای او را غیر از آنچه بود، معرفی کردند و درواقع امنیت را هم از او سلب نمودند. اما اکنون که او در میان ما نیست، باید شهادت داد که مهندس سحابی مخالف نظام نبود، اما در مواردی مخالف بعضی از افراد یا برنامه ها بود و صادقانه و شفاف هم انتقاد خود را بیان می داشت همانطور که در مورد حزب خود، و رهبری آن ـ نهضت آزادی و مرحوم مهندس بازرگان ـ 65 صفحه بیانیه نوشت و منتشر ساخت.. اما بعضی از کسانی که خود را محور امور می دانستند، این مخالفت های اعتقادی ـ انتقادی ـ به قصد اصلاح را برنتافتند و بر او ستم روا شد...
یادم می آید که در موردی، چند نفر خدمت امام رفتند و در سعایت از کسی ـ یا کسانی ـ به امام گفتند که فلانی: مخالف نظام است و امام در پاسخ فرموده بود: نه خیر، آنان مخالف نظام نیستند، بلکه مخالف شما هستند و در مورد دیگری، کسی به امام گزارش داده بود که فلانی با شخص شما مخالفت می کند، و امام پاسخ داده بودند که: مگر من از اصول دین هستم که کسی نتواند از آن انتقاد کند و یا مخالفت نماید؟ (البته این دو موضوع نقل به مضمون است و اصل سخن امام، در صحیفه امام موجود است).
در این زمینه شاهدی صادق و برادر عزیز دیگری به نام دکتر عباس شیبانی داریم که زمانی طولانی همرزم و همگام مهندس سحابی بود و او می گوید: «سحابی کاملاً پای بند به مسائل دینی و شرعی بود پدرش بسیار متدین بود و خود وی کوچک ترین بی ملاحظگی در رعایت اصول و موازین شرعی نداشت و پیش از انقلاب که نیاز به فداکاری و از خودگذشتگی داشت، مهندس سحابی پیشگام بود. سحابی بی تردید یکی از افرادی بود که نقش بسزائی در مسائل انقلاب و مبارزات پیش از انقلاب داشت. او هیچگاه فعالیتی بر ضد نظام نکرد ولی بعضی ها خود وی را نمی پسندیدند و به همین دلیل تحملش نمی کردند.. (از مصاحبه دکتر شیبانی مندرج در روزنامه روزگار مورخ 20/4/90 ص 8)
... مهندس سحابی، خیلی بیشتر از پدر خود چهره و مشی سیاسی و مبارزاتی داشت، اما مبارزه را برای کسب مقام و ثروت و قدرت پی گیری نمی کرد و بی تردید به جنبه های اخلاقی ـ انسانی نشأت گرفته از مکتب فکری، ارزش بسیاری قائل بود و به همین دلیل، علیرغم اینکه در مواردی به علت «تفکر سیاسی مخالف با ما» با او برخورد «برانداز» شد و حتی بی دلیل «امنیت از او سلب» گردید، اما شکوه نکرد و در خاطرات خود نیز به عقده گشائی نپرداخت و حب و بغض شخصی و خصوصی را در آن راه نداد.
مهندس سحابی انسانی صبور و آرام و معتدل و مسلمان بود و در واقع باید گفت که: «عزت الله» خلف صالح «یدالله» بود که مشی و منش هر دو بزرگوار، صداقت و اسلامیت و صفا وفا و اخلاق و اعتدال بود.
نقل همۀ خاطرات درباره «عزت الله» فرصتی دیگر و بهبودی از کسالت و عوارض روزگار را می طلبد، اما در مورد پدر ـ مهندس سحابی ـ گوشه هایی از خاطرات خود را در کتاب «یادنامه دکتر یدالله سحابی» که در سال 1377 به کوشش و همت برادر گرانقدر جناب محمد ترکمان تنظیم گردید و انتشار یافت، نقل کرده ام.
خداوند آنان را بیامرزد و عاقبت همۀ ما را قرین خیر سازد. غفرالله لنا و لهم و لمن سبقونا بالایمان.
قم: سید هادی خسروشاهی
ـ چهلمین روز درگذشت سحابی ـ 18 تیرماه 1390